سلام چه خبر -وبی متفاوت ومتنوع و بروز
تاریخ : 18 / 11 / 1389برچسب:,
نویسنده : سروش

نویسنده وبلاگ سکوت نوشت:

وقت هایی که خیلی خسته ،‌کلافه و ناراحتم،‌ دلم می خواهد بروم جایی که هیچ کس نباشد،‌ دلم یک خلسه میخواهد که  بشود فارغ از تمام دغدغه و گرفتاریها،‌ دور از همه ی آدمها و هرچیزی که خبری از این دنیای بزرگانه داشته باشد ،‌ چند وقتی را با آرامش بگذرانم.

حالا یک جایی پیدا کرده ام توی دل همین آدمها و همین گرفتاری و دغدغه ها که خاصیتش آرامشی ذاتیست با وجود شلوغی و پرهیاهو بودن ظاهریش،‌ جایی که می شود خودت باشی دور از همه ی ژست های آدم بزرگانه ی معمول.

یک اتاق کوچک،‌ ته سالن اجتماعات یک دبستان معمولی .

کنار دیوار، به ردیف، ۴ دستگاه کامپیوتر روی میز تحریر های معمولی چیده شده . 8 صندلی که هر کدامشان مربوط به یکی از دوره های تاریخی اند. یکی دسته دار،‌ یکی بی دسته !  یکی با روکش قهوه ای مخملی،‌ دیگری با چوب ....

پنجره ی کوچک و همیشه باز نزدیک سقف هم،‌ تنها دکور اتاق است که انگار یک تکه آسمان را قاب کرده اند و زنده اند به دیوار!

و من که معلم این کلاسم...

هر ۴۰ دقیقه ۸ نفر می آیند،‌ روی این صندلی های تابه تا می نشینند، آنقدر کوچکند که هر دونفرشان روی یک صندلی جا می شوند و من بهشان یاد می دهم که چطور کامپیوتر ـ یارانه ـ‌یا به قول آنها یایانه را خاموش و روشن کنند،‌ چطور عکس دسکتاپ  و اسکرین سیور را عوض کنند ... صفحه ی Paint را باز کنند و نقاشی بکشند ...

اصلا فکر نکنید که به همین سادگیست. همه ی مفاهیم اینجا متفاوت است،‌ همه چیز را باید دوباره برای خودتان تعریف کنید. مثلا معنای نشستن اصلا نشستن ساده ی روی صندلی نیست که شکل معمول کلاس است . معنای نشستن هر چیزی هست غیر از نشستن،‌ هرچیزی، اعم از دراز کشیدن،‌ لم دادن،‌ وول خوردن،‌ رژه رفتن کف کلاس و ....

دعوا معنایش دعوا نیست. یک لحظه نگاه می کنی می بینی دارند سر این که چه کسی اول موس را بگیرد روی هم شمشیر می کشند،‌ دو دقیقه بعد دارند توی بغل هم گل میگویند و گل می شنوند و قهقهه می زنند و بازی می کنند ...

به من می گویند :‌خانم کامپیوتر ! پیش دبستانی ها صدایم می کنند :‌خاله کامپیوتر!!(از قدیم گفته اند حرف راست را از بچه بشنو ، نکند کم کم دارم تبدیل می شوم به یک دستگاه پردازش اطلاعات!)

همه چیز را می شود توی این کلاسها دید. بین همین بچه های کوچولو که توانایی عوض کردن اسکرین سیور، ساعتها خوشحال و ذوق زده شان می کند و یک  اعتماد به نفس منحصر به فرد توی دلشان می کارد ... همینها که می توانند ساعتها وسط کلاس بزن وبرقص راه بیندازند که توانسته اند صفحه ی پینت را قرمز کنند...بین اینهایی که هرکدام با یک رفتار خاص می توانند شما را به دنیای شیرین کودکانه شان دعوت می کنند ...

دنیای بچه ها،‌ دنیای عجیبی است. یک عجیب ساده و لذت بخش ... کمی که می گذرد می بینید دارید هم رنگشان می شود،‌مثل خودشان ساده با اشتباهات لفظی کودکانه شان ذوق می کنید،‌ از جک های نه چندان خنده دارشان ریسه می روید ... و وقتی از آن طرف حیات مدرسه فریاد می کشند:‌خانم کامپیوتر،‌کلاس کامپیوتر خیلی خوش می گذره،‌ انگار که مدال طلای ربوکاپ را برده باشید ....!

پیشنهاد می کنم روانشناسها یک راه درمان دیگر به درمانهایشان اضافه کنند،‌راهی  برای آدمهای خسته و افسرده و غمزده که این روزها تعداشان به شکل تصاعدی در حال افزایش است ،‌ چیزی به اسم کودک درمانی یا یک همچین چیزی ...

تجربه کنید ...


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
آخرین مطالب